مواظب هم باشیم و برای تالش بکوشیم


مواظب هم باشیم و برای تالش بکوشیم

بخش اول:

هفته های گذشته قوم نجیب و کُهن مان ـ تالش با پدیده ی رسانه ای از جنس گیلان گرایی!در«مرکز رشت» مواجه بود که جا دارد در همین خصوص یادداشتی در دوقسمت ـ بخش اول همین نوشتار پیش روست و بخش دوم آن تحت نام«دیارمیرزا الموت است...» در اختیار عزیزان بازدید کننده قرارمی گیرد.اما چون باانصاف می بایست قضاوت نمود و همه ی رفتارو کردارمان را بر اصولی قرار دهیم که کشور نازنین اسلامی مان ـ آنگونه که بستر را برای مان فراهم نموده از آن بهره ی بهینه ، برای همین آب و خاک برده شود.

اول از همه از خودمان شروع کنیم و بعد برسیم به آنهایی که به تالش کم لطفی کرده و می کنند ـ همانگونه که اشاره شد این پدیده (داعش) نام ویرانگری را به یدک می کشد و از آستین امپریالیزم آمریکا بیرون جسته است. با وجود اینکه نام مشمئزکننده ای دارد  و در این بلبشوی رسانه ای که شیطنت کلمات در آن بیشمار است و در شبکه های مجازی گاهن رُخ داده و دیدگاه های گوناگونی را به سمت خود معطوف داشته است.که بارها نیز از طرف نظام مقدس اسلامی در خصوص این پدیده اطلاع رسانی خوبی شده است تا جوانان ناخواسته در دام چنین پدیده هایی گرفتار نیایند .خوشبختانه در منطقه شمال نیز ائمه محترم جمعه در آگاه سازی این قضیه نقش بسزایی داشته اند. اینکه بیایم این پدیده را محدود به گیلان و تالش بدانیم ، اینگونه نبوده و نیست. چرا که این مسئله یک موضوع جهانی ست و ماهیت درونی و برونی آن بر کسی پوشیده نیست . حتا آزادیخواهان جهان نیز این پدیده ی امپریالیستی را به خوبی می شناسند. از جمله ی آن خود تالشان از برادران اهل تسنن گرفته تا تشیّع که تالشان اهل تسنن نگین درخشان منطقه ی شمال شهرستان تالش اند و در کنار برادران اهل تشیّع آنچنان با محبت و صمیمیت و صداقت زیسته اند که شاید زبانزد عام خاص باشند و درکنار آن با دیگر اقوام نیز بطور مسالمت آمیز در پیرامون هم به زندگی روزمره خویش ادامه می دهند.

برای تعمیم دادن این طرح بر می گردیم به خاطره یک نشست در مجمع تشخیص مصلحت نظام ، در سال 1386 این رویداد انجام پذیرفت که با پدیده ی هفته های گذشته نیز چندان بی ارتباط نیست و آن هم تلاش دوماه تمام گیلان شناس و شاعر تالش جمشید شمسی پور خشتاونی  در خصوص طرح «زبان های محلی و قابلیت ارتباط با اقوام»که حضرت حجت الاسلام و المسلمین استاد سید حسن عاملی نماینده ی ولی فقیه و امام جمعه محترم اردبیل ، در روز دوشنبه تاریخ 21/8/1386 در مرکز تحقیقات و استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایشی تحت نام«اتحاد ملی و راهبردها و سیاست» به زبان های محلی می پرداخت پیشنهاد داده بود مورد استقبال مقامات بلند پایه ی نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار می گیرد و تلاش خشتاونی نیز همین بود که سخنرانی استاد عاملی به نوعی در گیلان رسانه ای شود تا اهل پژوهش و گیلان شناسان خبره به استقبال از این طرح برخیزند و در جراید خود به صورت مطلوب بازتابش دهند نظیر:

«نکاتی که در این جلسه مطرح می شود ممکن است به دلیل برخی سیاست ها ، امکان بیان از سوی افراد دیگر را نداشته باشدچرا که نگرانی از برخی تهمت ها در این خصوص مانع از این امر می شود اما به دلیل موقعیت و بررسی های روزانه ای که در مرکز تحت مدیریت خود در خصوص اقوام داریم در این جلسه مطرح می شود... پس از کار فراوان بر روی مسأله قومیت ها این نتیجه به دست آمده که ناسیونالیسم افراطی الحاق گرا در صدد تجزیه و فروپاشی  است .به این شکل که پاسخ مطالباتی که معقول و غیرقانونی نیست ایجاد زیرساخت امنیتی وسوق دادن به سمت بحران های غیرقابل مهار نیست .عده ای بسیاری معتقد به استراتژی سکوت در مقابل اقوام هستند چرا که هرگونه صحبت در این زمینه را باعث فربه کردن اقوام و خارج شدن آنها از زیر چتر اتحاد ملی ارزیابی می کنند.باید در پاسخ گفت با تطورات عظیم در صحنه ارتباطات ، استراتژی سکوت چاره ساز نیست .در واقع سکوت نه تنها استراتژی محسوب نمی شود بلکه نوعی فقدان استراتژی است .مشکل اساسی این است که پس از بروز مشکل در این باب ، اقدام به تصمیم گیری می شود و استراتژی روشن در خصوص اقوام وجود ندارد. یکی دیگر از مشکلات عدم بلوغ گروه های سیاسی است.اجابت مطالبات قومی عامل فراگرایی نیست بلکه مسبب همگرایی است و باید به چند مسأله مهم توجه ویژه صورت گیرد.نخست تشکیل فرهنگستان زبان محلی زیر نظر فرهنگستان علوم است .زبان های محلی از ارکان فرهنگ ملی است .وقتی این زبان وارد شبکه های مخالفان می شود سبب جذب اقوام به آنها شده و ما با دست خود امکان را به معاندین نظام می دهیم.دوم آنکه تدریس زبان های محلی در مدارس و دانشگاه ها صورت گیرد.در کشور ما زبان های انگلیسی ، عربی و روسی تدریس می شوداما جواز تدریس زبان های محلی صادر نمی شود .سومین مسأله نیز دادن مجوز به اداره آموزش پرورش برای تدریس به زبان محلی است.چهار اینکه کانال سراسری اقوام که قابلیت ارتباط با شبکه های استانی را داشته باشند، ایجاد شود.»

آنهایی دغدغه گیلان را دارند و در تازه ترین نوشتار جراید شان که پژوهشی است آمده روی کرت شالیزار ایستاده و دارند خوشه هایش را نظاره می کنند نجوا گونه که :« به به چه حاصلی داردو...» و به نقل از روزنامه ی ایران نوشته اند «زبان ترکی هم به دانشگاه ها رسید» و چه خوشحالی نیز به راه انداخته اند و شاید  به این اندیشه که کی نوبت «گیلکی» بشود؟!غافل از اینکه در همان زمان متولیانی این پروژه ی ملی را در جرایدشان جا انداخته اند وچه زود یادشان رفت، شمسی پور به آنها گفته بود که به استقبال طرح استاد عاملی بروید و از این عالم دانشمندی که در نظام مقدس اسلامی مان جایگاه والایی دارد و حرفش متین و خریدار دارد می بایست تقدیری از زحمات وی صورت پذیرد .چند بار خشتاونی این موضوع را برای دوستان یادآوری نمود که از وظایف اقوام ایرانی ست ـ از این اندیشمند در مطبوعات پژوهشی تجلیل به عمل آورند.

تنها گله گذاری که می ماند این است ، چرا ما بجای گشتن در شبکه های اجتماعی و رصد کردن این آن از عالمان مناطق مان که در هر هفته از غیرت و غرور تالشان سخن می گویند نمی نویسیم ؟ که «...تالش پاره تن ایران اسلامی است و جگر پارۀ کشور عزیزمان است و تمدن و فرهنگ غنی دارد که سرشار از پاکی و عفاف و نجابت و مهربانی و صداقت و ایمان است ...»

برای خاطر همین، شمسی پور چندین و چند بار به گیلان سفر می کند تا مدیر نشریه ای رامتقاعد نماید و بخش هایی از آن طرح را بازتاب دهند که در این گیرو دار فقط یک هفته نامه بخش هایی از آن را بازتاب می دهد و متعاقب چاپ آن خشتاونی نسخه ای از آن را به اردبیل پست می نمایند.تا وجاهت پژوهشی و گیلان شناسی استان مان در بین استان های دیگر محفوظ بماند و مانیز به نوبه ی خود از این طرح بسیار مفید استقبال نمودیم با اینکه همه ی گیلان شناسان می دانستند در درون هریک از سطرهای سخنرانی استاد عاملی چه دُرّی گرانبهاء برای اقوام نهفته است(که امروز آنها دارند زبان شان را در دانشگاه می بینند) ولی سکوت پیشه کردند تا در آینده به شخصه از آن استفاده ی بهینه ببرند که دارند می برند.اماحاضر نشدند در جراید پژوهشی شان حتا با یک سطر از کنارش بگذرند.

در تالش هم که متأسفانه نشریه ای نداشتیم تا اینگونه موضوعات را بازتاب دهیم .مثل امروز نبود که جوانان غیور و غیرتمند تالش هریک برای خود و قوم خود سایتی دایر نموده باشند تا قوم تالش را در کنار دیگر اقوام با توجه به منافع ملی پاس بدارند .به همین لحاظ رسانه های مرکز استان در آن بحبوحه می توانستند این طرح را بازتاب دهند که نداند.

امروز آن رسانه هایی که در گیلان حال به هر نحوی آمده اند از کنار این پدیده گذشته اند ، خوشبختانه اطلاع رسانی زیبایی نیز در تالش شده است و به خوبی نشان داده که تالشان خیلی هوشیار تر از این هایی هستند تا رسانه ای بخواهد بین اهل تسنن و تشیّع را به چالش بکشاند. علی الخصوص ائمه ی محترم جمعه در سرتاسر تالش از اهل تسنن گرفته تا تشیع به زیبایی این پدیده را مدیریت نموده اند که تحسین همگان را برانگیخت .این تحرکات مثبت نشان داد که تالشان با متانت همراه با هشیاری با هر پدیده ای که روبرو گردند می توانند برای عبور از آن سربلند بیرون بیایند.

در کنار همه اینها ائمه ی جمعه اهل تسنن با مدیریت و درایت خود آنچنان از پس این پدیده برآمده اند که مایه مباهات تالش مان است .وقتی که عالمی در همان اسالم می گوید:« تالش یکی از سه تمدنی است که در کنار تمدن مارلیک و تمدن املش ، قبل از اسلام هم بوده است و یکی از اقوام بسیار قدیمی و سابقه دار در طول تاریخ بوده که در صحنه های مختلف  تاریخی نقش بسزایی را ایفاء کرده است . حیف است چنین سخنان گُهرباری که در تریبون های نماز جمعه شنیده می شود در جراید و سایت های فعال تالش و منطقه بازتاب نیابند.ما هنوز رسانه کم داریم و می بایست با درایت از این گونه مسایل حرمت و عزت اهل تسنن و تشیع را آنگونه که در طول اعصار در پیچ های تاریخی فراز و نشیب هایی را پشت سر گذاشته و تا به امروز با هر کم و کیفی همانند همه ی اقوام ایرانی در حال گذر است پاس بداریم و اجازه ندهیم که با اندک پدیده ای سر خم فرو بیاورند آنهم برخاسته از احساسات گذشته ی جوانانی که سال های قبل بستر را برای عده ای فراهم نمودند .شما بولتن هایی که در سال های گذشته در منطقه ی تالش انتشار یافته ، اندک ملاحظه ای بفرمایید ، مطمئنن این حق را به ما خواهید داد.

در همان زمان نیز نوشتیم: «چگونه است در فضای مجازی [این پدیده] به‌راحتی ردیابی می‌شود و یا «کلاهبردار...» که چند صفحه را در بر گرفته از فضای مجازی ...وقتی‌که بر اساس پسوند گیلانی داشتن ، واژه‌ی تالش تکثیر می‌گردد... چرا ما تالشان نتوانسته‌ایم از این امکانات نظام اسلامی بهره ببریم؟ ...[ اگر خاطرعزیزان مانده باشد ما این نکته را هم یادآوری نمودیم ]این شیوه ، شیوه‌ی برجسته کردن یک قوم نیست و تخریب آن به مراتب بیشتر از نوشتن آن می باشد[و حال که عزیزی از دوستان غیرتالش با کم لطفی های رسانه ای دارند با تالش آن می کنند که قبل تر ها با تاریخ نهضت جنگل با ما کرده اند] وقتی که بجای «بابا ماسوله ها» در صفحات جراید تالش «رزم آرا» را به جوانان می شناسانیم و... چه تفسیری می توان ارایه داد؟»

اکنون نیز بر این معتقدیم که با  واژه ی تالش هم می توان تالش را تخریب کرد و هم به ستایش از آن بر خواست و دیگردر شبکه های اجتماعی به دنبال تالش نگردیم . چرا که آنچه در این شبکه ها در حال گذر است آلوده به ویروس هایی می باشد که امپریالیزم آمریکا بر روی آن مسلط است .گاهی با خون های آلوده وارد یک کشور می شود و گاه با پدیده های سیاسی و گاهی هم با نام «تالش».

خوشبختانه تا جایی که حتا در سایت های شخصی نیز شاهد واکنش های مثمرثمر بوده ایم که آمده است:« به دلیل ناشناس بودن [رسانه ها] در پی آنند تا مشتریان خاص خود را در میان خوانندگان پیدا کنند که این روزها بنا به هر دلیلی از تعدادشان کاسته شده و شاید فضای این چنینی می طلبد که چنین رفتارهایی سر بزند و البته ممکن است اینگونه شگردها در دراز مدت اثر عکس نیز داشته باشد.»که می رساند جامعه تالش دارد به تعالی فرهنگی می رسد .اینکه در جاهای گوناگون برچسب هایی برایش تراشیده شود نبایستی کورکورانه از کنار آن گذشت. وقتی زبان منطق وجود دارد چه نیازی به لفاظی و جنگ قلمی ؟!این تالشی نیست که در دهه هشتاد ، آنگونه شاهدش بوده ایم و از قدیم گفته اند «ماهی را هرموقع از آب بگیری تازه است.»

چه خوب است این شیوه ی زیبا مدیریت شود ، هدایت گردد و در جراید منعکس شود .اگر تا دیروز چند صفحه در رابطه با آن پدیده می نوشتیم امروز نیز با همان مدل داریم چهره ها را برجسته می کنیم پشت آن چهره ها سنگر می گیریم که نمونه ای از آن بر می گردد به بولتنی که مجری آن مدام در حال «وبگردی» است و هر آنچه را که واژه ی تالش را با خود داشت و داردبلافاصله نه در چند کلمه و سطر بل چندین صفحه به آن اختصاص می دهد (البته اخیرن ازآن پدیده«وبلاگ» دست برداشته به این پدیده«تلگرام» روی آورده است که در این سه ماهه گذشته خود شاهد بوده ایم در سه شماره متوالی که در شماره اول تصویر شخص اشتباه به مردم معرفی می شود و در شماره دوم آگهی نموده بود که باز در شماره سوم چهره ام را خواهید دیدو آن مهمان را دعوت کردم به ... .یعنی در طول سه ماه تنها خواسته شده چهره اش را همراه با واژه ی مهمان به خوانندگان تحمیل نماید در صورتی که در خود یادداشت هایش باز چهره اش دیده می شود.شما جرایدی  را در رشت ملاحظه بفرمایید ، مدیر نشریه ای 25 سال است با واژه ی گیلان گرایی که نشریه اش را منتشر می کند  وتاکنون تا همین شماره های آخری که منتشر شد حتا کوچکترین تصویری از خود ارایه نداده است چه در گفتگوهایش چه در یادداشت ها و چه در خبرهای گوناگونی که انتشار داده و حتا در آن ویژه ی با آن قطوری جدیدن منتشر شده هیچ تصویری نه از خودش نه از گرافیست و مدیر داخلی نشریه که فرزندان گرامی وی باشند دیده نمی شود.اگر شما تصویری ازوی در جریده اش پیدا کردید شماره و صفحه ی آنرا برای ما معرفی نمایید و از ماجایزه دریافت کنید.)

پرسش است چرا سخنان گُهربار ائمه ی جمعه ی مناطق تالش نشین در این جراید بازتاب نمی یابند؟ یا تلاش نخبگان مان را که آنگونه برای تالش در «مرکز رشت» جانفشانی می کنند و در دانشگاه های گیلان همایش برگزار می کنند که نمونه ای از آن را دانشمند وارسته مان دکتر محرم رضایتی و... که حتا کوچکترین خبری ازآن بازتاب نیافت .چگونه است دو صفحه در ارتباط با پدیده ای که شرحش رفت منتقل می کنیم اما زحمات تالشان را نادیده می گیریم! اگر در همان روز همایش در دانشگاه های گیلان خبرنگاری حضور می یافت شاید برای چند شماره خوراک فرهنگی برای بولتن نامه ها فراهم می شد که دیگر نیاز به  شبکه های اجتماعی نبود تا به آنها رجوع شود.

جالب است این را نیز گفته باشیم مدیرکل محترم ارشاد اسلامی گیلان مان که خوشبختانه این دانشمند «فاضل» خود تالش است و در تازه ترین بدعتی که از خود بجای گذاشته آمده در یک خود گذشتگی تاریخی شعر آذری را برای هموطنان آذری و سایر اقوام قرائت نموده و در کنارش شعری از گیلکان .یعنی پیامش را اینگونه رسانده که تالش بدون این دو معنی ندارد و بی اقوام نمی توان تالش را دید .تا زمانی که تالش با اقوام زندگی مسالمت آمیزی داشته و دارد دیگر چه نیازی به مسایل چالشی است؟ آیا این دانشمند «فاضل»ما یعنی هیچ شعری از تالش در حافظه اش نداشت در آن محفلی که شعر آذری و گیلکی خواند ارایه دهد؟!چرا داشت ولی خواست پیامش را به دیگر اقوام برساند که اگر امروز تریبونی در دستم بوده از آذری ها و گیلکان دفاع نموده ام تا آنها نیز در آینده از تالش دفاع کنند.

آنهایی که بیوگرافی این ادیب تالش را خوانده باشند به درستی می دانند که وی یکی از نقادان چیره دست گیلان ماست .که در این تریبون پیامش را به اقوام پیرامون تالش رسانده است .همین مرام را نیز آن عارف پیرمان از خود بروز داده بود که در دهه های گذشته به پاسداشت از آذری ها آمده غزل آذری سروده است .براستی آیا دیگر اقوام نیز تالش را اینگونه پاس داشته اند؟!

اگر به آرشیو همین بولتن نامه ها نگاه کنیم در خواهیم یافت که چه جفاهایی به تالش نشده است! امروز وقتی می بینیم در سایت های شخصی با نگاهی تازه و بکر به سازمان دهی از جوانان تالش برخاسته اند ، مایه مباهات تالش است .این ها را می بایست ارج نهاد و جلوی بعضی از نوشتار در تالش ـ که برگرفته از شبکه های اجتماعی است باید گرفته شود.

ادامه دارد.  

 

 

 

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: